- وقتی به تو برخوردم از چه چیزی رنج میبردی ؟ از داشتن آگاهی ! برای اینکه دیگر رنج نبری به تو پیشنهاد میکنم که به یک شیء تبدیل شوی ، کاملاً یک شیء و در همهی موارد از من اطاعت کنی . خودت را منسوخ کن ، فکر و اندیشهی من باید جانشین فکر و اندیشهی تو باشد .
- این یعنی میخواهید من بردهی شما باشم ؟!
- نه بیچاره ! برده خیلی بالاتر از شیء است . برده آگاهی دارد ، برده میخواهد که آزاد باشد ؛ نه ! من میخواهم تو چیزی کمتر از یک برده باشی ، جامعهی ما طو
یه احساس ناخوشی درونم دارم به نام ترسِ از دست دادن، که بعضی وقتا عود میکنه و بعضی وقت ها خاموشه. یکی از آورده هاش برام اینه که همه ش این حس رو بهم القا میکنه که اگه یبار با هم دعوامون بشه دیگه فاتحه اون رابطه خونده ست و تمااام ! بعد هی نگرانم که وای دعوامون نشه! دعوامون نشه! دعوامون نشه!
و این استرسِ "دعوا نشدن" رو خیلی از رفتارهام اثر میذاره ! اثرِ بد! مثلا من بعضی وقتا که میخوام یه حرفی بزنم تا ده تا جمله بعدش رو ناخودآگاه تو ذهنم پیش بینی میکنم و
حس می کنم این وبلاگ برای من شده انتخابِ بینِ بد و بدتر ...
به این وبلاگ دلبستم . به آدماش عادت کردم . امید به رشدش دارم .
ذهن مشغولشه ، دل مشغولشه ، زمان داره به پاش صرف میشه .
رو حالِ آدم اثرِ شدید داره . گاهی حال خوب کنه و گاهی برعکس .
گاهی فاصله میشه بین من و آدمای حقیقی که البته تا حدی مدیریتش کردم .
گاهی اینجا مهم میشن آدما و مشکلاتشون حتی بیشتر از میزانی که برا خودشون اهمیت دارن . و تلاش هام میشه آب در هاون کوبیدنه ...
گاهی تصویر ها اینجا دروغ هایی
محصول:ایالت متحده امریکا
زبان:انگلیسی
زمان: 55 دقیقه
سال انتشار:2011
کیفیت:720
سبک:جنایی . درام . رازآلود . هیجان انگیز
بازیگر:Claire Danes . Mandy Patinkin . Rupert Friend . F. Murray Abraham
داستان :در یک روز عادی اتفاقی عجیب همه را شگفت زده میکند . طی یک عملیات نیروهای ویژۀ آمریکا در عراق، مردی پیدا میشود که 8 سال پیش مرگش اعلام شده بود. مردی که محاسنش بلند شده و از تمدن برای چندین سال دور بوده . آن مرد کسی نیس جز " نیکولاس برودی" .او در این 8 سال اسیر نیروهای القاعده در عرا
محصول:ایالت متحده امریکا
زبان:انگلیسی
زمان: 55 دقیقه
سال انتشار:2011
کیفیت:720
سبک:جنایی . درام . رازآلود . هیجان انگیز
بازیگر:Claire Danes . Mandy Patinkin . Rupert Friend . F. Murray Abraham
داستان :در یک روز عادی اتفاقی عجیب همه را شگفت زده میکند . طی یک عملیات نیروهای ویژۀ آمریکا در عراق، مردی پیدا میشود که 8 سال پیش مرگش اعلام شده بود. مردی که محاسنش بلند شده و از تمدن برای چندین سال دور بوده . آن مرد کسی نیس جز " نیکولاس برودی" .او در این 8 سال اسیر نیروهای القاعده در عرا
اثرِ خبرِ خوب
انسان موجودی است که از محیط اطراف خود و از چیزهایی که می بیند و می شنود ، تاثیر می پذیرد ، این تاثیر می تواند تاثیر خوب و مثبتی باشد و می تواند تاثیر بد و منفی باشد ، این تاثیر ابتدا تاثیری ذهنی و روانی است و در ادامه می تواند بر رفتار انسان نیز تاثیر داشته باشد ، گر چه بین افراد مختلف ، میزان این تاثیر متفاوت خواهد بود.
با توجّه به این موضوع ، انسان تا حدودی می تواند ، میزان این تاثیرات را در باره ی خود ، پیش بینی و کنترل نماید و از
دلبرِ زمستانیِ من!این فصل را برای ماندن ترجیح بده،می خواهم دی را کنجِ دنج ترین کافه برایت عاشقانه های شاملو را زمزمه کنم!می خواهم شب های سردِ دی را برایت آغوشانه گرم تر رقم بزنممی خواهم بهمن را کنجِ پنجره ی اتاقمان،برایت چای با عطرِ هل و دارچین دم کنم و بابوسه ای یک فنجان عشقِ گرم مهمانت کنم!می خواهم روز های برفیِ بهمن،خیابان ها جز ردِ پای منو تو اثرِ دیگری خلق نکنند!اما می خواهم اسفند را در آرام و خلوت ترین کلبه ی چوبیِ جنگل،کنارِ آتش،مو
علی: مهندس "میخوام برم دریا کنار" بذارم؟... بازدهی کارمون میره بالاهااا... (میخنده)
من: بذار فقط صداش رو خیلی کم کن...
هم علی و هم علی رضا لبخند موذیانه ای میزنن... اما من دوزاری ام نمی افته...
علی: ای ول، حالا شدی مهندس خوب...
موسیقی رو پلی میکنه بعد از یکی دو دقیقه میبینم خواننده اش زن هست...
میگم: علی؟!!! غلافش کن!!!...
دو تاشون میزنن زیر خنده... علی میگه: ببین مهندس ، حمیرا پایه هستاااا گوش بده ببین چی میخونه.... هم دریا میرفته هم صحرا و هم کویر... کلا پایه بود
+ من اصول شخصی زیادی دارم.
که هروقت حوصلهام سر برود حاضرم تکتکشان را زیر پا بگذارم.
_____________________
+ آدما وقتی حوصلشون سر میره فک میکنن دل تنگ شدن
_____________________
+ من واقعا به داشتنه دوست و رفیق نیاز ندارم
این حس فقط یه توهم در اثرِ شدتِ بیکاری بود
رفیق اینجوریه که وقتی نداریش حس میکنه باید باشه
اما وقتی هست روزی صد بار آرزو میکنم
که بره خلاص شم از شرّش
_____________________
+ دارم یه مجموعه مقاله کوتاه مینویسم از تجربه هام:
_ راهکار های خلاصی از حسِ کاذب ت
ماه بِ خاطرِ هلالِ باریکِ با ارزش اش کِ در این روزها چشم ها بِ انتظارش سینه ی شب را می شکافند "ماه" شده است.شُکر این آفرینشِ لطیفِ ظریفِ هنرمندانه ات را؛کاش ما هم بِ نیمه ی مسیر کِ رسیدیم ظرفِ نورانیِ دل هامان همچو کیسه ی پر از نقره ی ماه پُر باشد!می دانم کلماتت امسال قرار است سرِ جایشان بنشینند در حفره های جانم کِ سالِ گذشته همین حوالی شروع کردی بِ گرد گیری شان بِ نورِ حضور و رایحه ی عبور، در حالی کِ دست های منجمدِ خشک شده ام را بِ نوازش هایت گر
پیشنهاد میکنم در حین خواندن نامه، این موسیقی* بیکلام رو هم پلی کنید. حس خوبی میده.
*[مشخصات: موسیقی The Most Beautiful Thing I'll Never Have از Mustafa Avşaroğlu ]
ونسان ویلم ونگوگ¹ عزیز؛
سلام.
مدتها بود که دلم میخواست برایت نامهای بنویسم و اکنون که در حال نوشتن این کلمات هستم، سر از پا نمیشناسم. باید اعتراف کنم که هیجانزده هستم و من در چنین وقتهایی بسیار ورّاج میشوم؛ پس اگر خسته یا بیحوصله هستی، توصیه میکنم که نامه را به درون پاکتش برگردانی و
پیشنهاد میکنم در حین خواندن نامه، این موسیقی* بیکلام رو هم پلی کنید. حس خوبی میده :)
*[مشخصات: موسیقی The Most Beautiful Thing I'll Never Have از Mustafa Avşaroğlu ]
ونسان ویلم ونگوگ¹ عزیز؛
سلام.
مدتها بود که دلم میخواست برایت نامهای بنویسم و اکنون که در حال نوشتن این کلمات هستم، سر از پا نمیشناسم. باید اعتراف کنم که هیجانزده هستم و من در چنین وقتهایی بسیار ورّاج میشوم؛ پس اگر خسته یا بیحوصله هستی، توصیه میکنم که نامه را به درون پاکتش برگردانی
+[ به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من چو اسیر توست ، اکنون ، به اسیر کن مدارا ...] {السلام علیک یا امیرالمؤمنین علی(ع)}و مثل همیشه... : امان از دل زینب...+اون روز نیاد که بخوام از بازار ، مانتو بخرم ×_× جای همگی خالی ، کلی پیاده روی کردیم ..آخر هم هیچی نخریدم : ( درواقع اصلا چیزی برای انتخاب پیدا نکردم : (دیگه دوست داشتم فقط بشینم وسط خیابون و زارزار گریه کنم : (گاهی امکان دوختن نیست ، گاهی عجله داری و... خب نباید بشه رو بازار حساب باز کرد؟!صد و شصت ج
+[ به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من چو اسیر توست ، اکنون ، به اسیر کن مدارا ...] {السلام علیک یا امیرالمؤمنین علی(ع)}و مثل همیشه... : امان از دل زینب...+اون روز نیاد که بخوام از بازار ، مانتو بخرم ×_× جای همگی خالی ، کلی پیاده روی کردیم ..آخر هم هیچی نخریدم : ( درواقع اصلا چیزی برای انتخاب پیدا نکردم : (دیگه دوست داشتم فقط بشینم وسط خیابون و زارزار گریه کنم : (گاهی امکان دوختن نیست ، گاهی عجله داری و... خب نباید بشه رو بازار حساب باز کرد؟!صد و شصت ج
ممنونم که دوستان صادقانه سوال پست قبل رو جواب دادند.برای من خیلی مفید بود.هم اسامی جدید یاد گرفتم و هم به نتایج جزئی و کلی ارزشمندی رسیدم.حس میکنم در کل هم ، گفت و گوی مفیدی بود. با توجهبه اینکه خیلی دوست دارم این نتایج رو هم با هم دیگه بحث کنیم ؛ اما بنا به یه دلایلی فقط سه مورد رو اینجا مینویسم.
1) بارها اینجا در گفت و گو به من پاسخ دادند که : سیستم و نمایندگان و رهبر و جنبش جایگزین را نداریم.کافیست این تعداد اسامی را با توجه به تعداد زندان
دستهایت هست، صدایت هست، گرمایت هست، لبانت را میشنوم که کلماتِ شعر را به زیباترین شیوهای که شنیدهام معنا میکنند. میدانی، من شاملو را با صدای تو میخوانم، هربار. صدایت در کلماتت میپیچد، کلماتت در سرم میپیچد و صدایت و کلماتت دلتنگیام را بیشتر میکند.
نفسکشیدنت را دوست دارم. نفسهایت معنای آرامشاند. نمیدانم شبها چگونه بدونِ نفسهایت خوابم میبرد. لابد بیهوش میشوم، وگرنه بدونِ اینکه گرمیِ نفسهایت گردنم را نواز
در دوردست، آتشی اما نه دودناک
در ساحلِ شکفتهی دریای سردِ شب
پرشعله میفروزد...
آیا چه اتفاق؟
کاخیست سربلند که میسوزد؟
یا خرمنی که مانده ز کینه
در آتشِ نفاق؟
هیچ اتفاق نیست!
در دوردست، آتشی اما نه دودناک
در ساحلِ شکفتهی شب شعله میزند؛
وینجا، کنارِ ما، شبِ هول است
در کامِ خویش گرم
وز قصه باخبر...
او را لجاجتیست
که با هرچه پیشِ دست،
روی سیاه را
سازد سیاهتر.
آری! در این کنار
هیچ اتفاق نیست:
در دوردست آتشی اما نه دودناک،
وینجای دودی
دوره انیمیشن و پویانمایی چه دوره ای است؟
دوره انیمیشن و پویانمایی یک دوره ی کاملا تئوری درقالب بسته های آموزشی فیزیکی و محتوای آنلاین. یک میانبر واقعی برای صرفه جویی در وقت، انرژی و هزینه.
درباره دوره:
نمایشِ تُند و پیوسته ی تصاویری از اثرِ هنریِ دوبعدی، یا موقعیتهای مدلهای واقعی، برای ایجاد توهم حرکت است. حرکت روان تصاویرِ پویا در پویانماییها، ناشی از یک خطای دید است که به دلیل پدیدهی ماندگاری تصاویر پدید میآید. پویانمایی میتواند
بسم رب الرفیق
" از چهار ماهِ پیش که به این شهرِ کوچیک اومدیم، من در محلِ کارم متوجه یک نکته جالب شدم. از میانِ مراجعه کنندگانِ زیادی که در سنین مختلف داشتیم و من آخرش نفهمیدم چرا مردمِ این شهر عاشقِ این هستند که صورتحساب شون رو با نوشتنِ چک پرداخت کنند، یک گروهِ خاص وجود داشت.
روزایِ اول که چکها رو مینوشتن، فقط به نظرم میومد، چقدر تو این شهرِ کوچیک، آدمهایِ با دست خطِ خوب و زیبا زیاده. بیشتر که دقت کردم، دیدم تقریبا همه این آدمهایِ خوش خط
جودی آبوت عزیز سلام.
رسم بر این بود که همیشه تو نامه بنویسی، اونم برای بابالنگ دراز، اما این دفعه من میخوام نامه بنویسم. اونم برای تو
از بچگی، تو تمامِ شخصیت های کارتونی که میشناختم، فقط با تو همزادپنداری می کردم. نمی دونم چرا. نمیدونم چی بین ما مشترک بود. شاید همین سرخوشی و سهل گیری دنیا، شاید همین احساساتی بودنت، همین که یه لحظه انقدر انرژی داری که میتونی دنیا رو منفجر کنی، و یه لحظه انقدر داغونی که فقط صدای هق هق گریه و لرزش شونه هات میتونه
.
مرگ فقط یکبار نیست .اینو اون موقعی فهمیدم که دیدم وقتِ زندگی کردنم سوگواری میکنیم. برای مرگ هایی که ناگهان برامون پیش اومده .مرگِ یک رابطه .مرگِ سلامتی .مرگِ یک شرایطِ آروم و پرت شدن وسطِ چالش .مرگِ آرزو ایی .مرگِ خودِ قبلیمون.همشون درد دارند .سخت اند .و خوب میتونم بگم حداقل دو هفته یکبار یک مرگ رو تجربه میکنم .مرگ هایی که هر دفعه تجربه شون برام سخته .
بازم فکر میکنم شاید اونچیزی که لازمه همین تجربه هاست .وگرنه آدمی که تو تحمل کردنِ مرگ ها و درد
شاید یه سالی هست که همکاریم...
و اغلب با من بحث های اعتقادی میکنه... از اونهایی که ابن عربی رو نه تنها سنی بلکه ناصبی میدونه...
مولوی رو سنی و بد دین میدونه... دید خوبی به بسیاری از عرفا نداره... همیچنین فلسفه و فیلسوفان...
در تحلیل های سیاسی هم که انصافا ضعیف...
یکی از اعترافاتش توی این یک سال در مورد من این بود: گاهی اونقدر صبر و مدارا داری که حرص منو در میاری...
و این سریع تصمیم نگرفتنم موجب میشه فکر کنن من خیلی سیاستمدارم... و با شوخی همیشه به من میگن
(بخش های از کتاب سفر شهادت؛ امام موسی صدر)
یکی از دوستان اندیشمند ما میگوید که دشمنان حسین سه گروهاند:
دشمن نخست: کسانی که حسین و یارانش را کشتند. آنان ستمکار بودند، اما اثرِ ستمشان ناچیز است، زیراکه جسم را کشتند و اجساد را پارهپاره کردند و چادرها را به آتش کشیدند و اموال را به غارت بردند. آنان چیزهای محدودی را از میان بردند. اگر حسین در سال 61 هجری به شهادت نمیرسید، در سال دیگری از دنیا میرفت. پس خطرِ اصلی چیست؟ آنان با کشتن حسین چه
گاهی وقتها غم مثل بختک میافتد به جان زندگیام. گاهی وقتها نا امیدی چاقو میگذارد بیخ گلویِ روحم. گاهی وقتها کسالت چنگ میزند به تار و پودم.
من یک گاوم! وقتی مدام و مدام و همچنان مدام خاطرات تلخ گذشته را بالا میآورم و نشخوار میکنم و میجوم و میجوم و همچنان میجوم و بعد با چشمانی که در اثرِ فکر کردن ، خیره به گوشۀای ماندهاند ؛ تکانی به گلویم میدهم و دوباره آن سیاهیها را قورتشان میدهم تا بروند پایین.
هاروکی موراکامی چه قشنگ ت
۱) امروز عصر رفتیم سخنرانیِ از طریق اسکایپِ یه استادی از فک کنم دانشگاه مونترال دربارهی یادگیری ماشین و اینا. یه چیزای جالب مرتبط با بحث تخصصیش میگفت لابهلای حرفاش. مثلا این که بچهی انسان از همون سن پایین یه شهود فیزیکی نسبت به اطرافش پیدا میکنه و بدون اینکه معادلهای بلد باشه یا کسی چیزی بهش یاد بده، میفهمه جاذبهای وجود داره یا نیرو چیه. حالا هدف اینه که یادگیری بدون مربی (یه شاخه از هوش مصنوعی) رو جوری جلو ببریم که به یه همچین تو
۱) امروز عصر رفتیم سخنرانیِ از طریق اسکایپِ یه استادی از فک کنم دانشگاه مونترال دربارهی یادگیری ماشین و اینا. یه چیزای جالب مرتبط با بحث تخصصیش میگفت لابهلای حرفاش. مثلا این که بچهی انسان از همون سن پایین یه شهود فیزیکی نسبت به اطرافش پیدا میکنه و بدون اینکه معادلهای بلد باشه یا کسی چیزی بهش یاد بده، میفهمه جاذبهای وجود داره یا نیرو چیه. حالا هدف اینه که یادگیری بدون مربی (یه شاخه از هوش مصنوعی) رو جوری جلو ببریم که به یه همچین تو
البته که تنها مدالی که واسم میمونه و بهش افتخار میکنم شیعهی علی ع بودن و نوکر این خاندان بودنه ولی در هر صورت دوست دارم که نتایج المپیاد دانشجویی بیاد و سریعتر خرج اهدافم کنمش
(۲۳رشتهی المپیاد جوابش اومده و صنایع هنوز در هر حال بررسی هست!)
مگه قرار نبود مامانا راز دار پسرهاشون باشن و اگه یه چیزی بهشون گفتیم تو دلشون بمونه و هعی ابزاری نشه واسه منت گذاشتن و تیکه انداختن و این داستانا؟
چرا این آپشن واسه مامان من فعال نیست؟
چرا من م
دانلود کتاب نقد عقل محض کانت pdf
و اجتماع اخالقی در فلسفه اجتماعی کانت ی نیی خود آ - دانشگاه ...https://jop.ut.ac.ir › ...توسط توکل - 2015در این مقاله، نخست نقدهای هگل بر آراء سیاسی و اجتماعی کانت مرور خواهد شد . سپس با ... نقد هگل بر فلسفه. ی سیاسی و ... هایی از کتاب دین در محدوده عقل تنها شرح خواهیم داد . .2. فلسفه ... کانت آزادی در این معنی را یک ایده محض استعالیی می. -. نامد و آن را ...دانلود کتاب عقل و ایمان از دیدگاه ابن رشد، صدرالمتال
زمان آنقدر عجیب و بیشفعال شده که حتی دقیقترین آدمهایی که میشناسم، سرِ کلافش را گم کردهاند. شاید هم خودشان رهاش کردهاند. دیروز استاد سیگنال توی کانالش نوشت هفدهم فروردین -یکجایی توی گذشته- آزمون میانترم میگیرد. وَ من عصر را طوری از خواب بیدار شدم انگار که نیمهشب باشد.
صبحها را دوست دارم. آنقدر دوستشان دارم که وقتی از ترسِ پیدا کردنت توی خوابهای عمیق شبانه، از شبها تا طلوع آفتاب میگریزم، باز هم دلم نمیآید توی هوا
یک سری از عبادتها هم هستند که خصوصیاند. مثلِ روزه گرفتن. یک جایی از یک بزرگی خوانده بودم که روزه گرفتن تنها عبادتی است که مخصوصِ خداست. یعنی اینکه شما میتوانید روزه باشید و کسی جز خدا نداند. و یک عالمه توضیحاتِ دیگر...{اصلا" چه ربطی داشته به چیزی که میخواستم بگویم؟} (دارم سعی میکنم فارسی را پاس بدارم)
دیشب برای مراسم احیا رفته بودم به یک مسجدی که بودن در آنجا با هیچ منطقی جور در نمیآمد. نه در مسیرِ خانهام بود نه در محلِ ما بود. نه دوست و نه آ
ویدیو فاش شده از گیم پلی بازی Marvel's Avengers در کامیک کان 2019
بازی Marvel's Avengers در جریان رویداد کامیک کان سن دیگو ۲۰۱۹ نمایشی پشت درهای بسته داشته که دو ویدیو از آن منتشر شدهاند و بخشهایی از گیمپلی بازی را نمایش میدهند.
بازی Marvel's Avengers چندی مانده به نمایشگاه E3 2019 رسما تایید شد و در جریان کنفرانس اسکوئر انیکس در این نمایشگاه هم شاهد اولین تریلر رسمی و رونمایی کامل از بازی بودیم. حال در جریان رویداد کامیککان سن دیگو ۲۰۱۹ که این روزها در حال
خواب دیدم که بیدار و هشیاری. با مردمکهای خاکستری روشن و کلاهی که همیشه مرا به یاد کیسه زبالههای مشکیرنگِ بازیافتی میاندازد. و همهی رنجهای در شمار نَیای ما را در دست داشتی. فقط رنجهای ما را. ما را. ما، در زمانی که به واسطهی سرِ تاس تو و فرم خاصِ چشمهایت «ما» میشویم و از دیگران جدا میشویم ؛ نه آنطور که خودمان بخواهیم و دوست داشته باشیم ؛ حتی بدموقع، موقعی که ما بیش از هرگاه در تلاش خاضعانهی با دیگران پیوستن و از اصل و ریشه
نخستین رمان نوشته شده درمورد ابوذر غفاری، صحابه بزرگوار پیامبر (ص).
این کتاب، دومین جلد از چهارگانهی نصرالله قادری است که برای چهار صحابه پیامبر (ص)، یعنی سلمان، ابوذر، بلال و مقداد، نوشته شده است.
مهمترین مسئله در درخشندگی این اثر، قلم بسیار زیبا و هنرمند نویسنده است، که مخاطب را با کلمات بازی میدهد و در عین حال چنان روان و ساده نوشته شده، که از خواننده توان زمین گذاشتن کتاب را میگیرد.همچنین، عدم به کار بردن کلمات ناآشنا، روای
به قلم دامنه: به نام خدا. مبانی فکری سلیمانی (۵) . شهید حاج قاسم سلیمانی علاوه بر دارابودنِ بنیادهای فکریِ مستحکم و ارزشمند، یک استراتژیست بود. توجه داشته باشیم که استراتژی، اقدامی است که سرانجامی داشته باشد و منتهی به هدف شود، نه فقط در ایده و ذهن بماند. بنابراین، فرهنگستان علوم ایران هم لفظ استراتژی را با ساختِ واژهی «راهبُرد» معادلسازیِ درستی کرده است که اگر به زبان ساده شکافته شود یعنی راهی که بُردن در آن باشد، بُردن به معنی رفتن، نای
امروز ۲۲ سالَم شد. احتمالاً سال بعد، ۲۴ آبان، ۲۳ سالَم میشود. همین یک سالِ پیش اینجا نوشتم که من عددِ ۲۱ را باور نمیکنم، و حالا دارم با این اعدادِ نامأنوس سروکله میزنم. ولی گذشته از این حرفها، من اگر بخواهم از مهمترین سالِ عمرم نام ببرم، آن همین ۲۱ سالگیام خواهد بود. در این سال روزهای شگفتانگیزی را تجربه کردم که میشد با عنوانِ «بهترین روزِ عمرم» از دیگر روزهایم جدایشان کرد. خاطراتِ بهیادماندنی و شیرینی که ارمغانِ این سال بود؛
دولتشاه در اثرِ شیوا و اغراقآمیز خود به نام تذکرةالشعراء نوشت : "از زمان آدم تا به امروز ، هیچ عصر ، دوران ، دوره یا لحظهای را نمیتوان نشان داد که مردم از چنین صلح و آرامشی برخوردار شده باشند ؛" و یک تاریخنگارِ تُرک نیز که در اغراق دستِ کمی از دولتشاه ندارد ، چنین میافزاید : "شاهرخ هیچگاه بهعمد مرتکب گناهی بزرگ نشد ."
هنرمندان ، موسیقیدانان ، نقاشان و خوشنویسان ایران به دربار شاهرخ رفتند . به تشویق و اغلب به سرپرستی شخص شاهرخ و پسرش ب
نام تجاری گیاه:
Thyme
نام علمی گیاه:
Thymus vulgaris L.
تاریخچه:
آویشن در زمان های قدیم مصرف غذایی و دارویی داشته است. مردم یونان قدیم باور داشتند آویشن منبع قدرت و جرأت است. کلمه ی thumus در زبان یونانی به معنی جرأت است. گفته می شود آویشن گسترش خود در اروپا را مدیون رومی ها است که از آن برای تمیز کردن اتاق ها و معطر کردن نوشیدنی های خود استفاده می کردند. همچنین باور داش
گیلاس یکی از محبوبترین میوه هاست. پرورشِ درختِ گیلاس نیز بسیار آسان است. شاید بزرگترین مشکل در پرورشِ این گیاه دور نگه داشتنِ پرندگان از نوک زدن به محصولتان باشد. همچنین آوردنِ یک کاسه گیلاس از درختتان به خانه نیز مشکل است، زیرا آنها احتمالاً از مدتی طولانی قبل از آورده شدن به خانه خورده شدهاند!
درختانِ گیلاس میتوانند به ارتفاعِ 6 تا 9 متر رشد کنند. آنها شکوفه هایِ زیبا و معطری را در اوایلِ بهار تولید میکنند. در بسیاری کشورها
تضادی که باید پررنگ شود
محمدرضا فروتن بازیگرِ نقش اخگر، مردی صاحب قدرت و ثروت است که در عین داشتن صورت و صدایی حاکی از همراهی و مهربانی، به موقع میتواند با لبخندی روی لب وارد وادی انتقام و جنایت شود. این شناخت اولیه را میشد از دو صحنهای که از او در این قسمت از سریال دیدیم متوجه شد. اما در کل، شمایل دفتر اخگر و بادیگاردهایش ما را یاد فیلمهای خارجی میاندازد که قطعا همگی دیدهایم؛ مرموزهای قاتل و ثروتمندانِ خوشپوشی که مودبانه صحبت می
آقا فدایت! آمدی؟
روایتی از روز ظهور منجی موعود (عج)
امروز، عجب روزی بود! همه غافلگیـر شدیم. ما در خانه بودیم. پدر خواب بود، مادر در آشپزخانه مشغول پختوپز و من و برادر کوچکم سر کنترل تلویزیون جرّ و بحث میکردیم...
که ناگهان آن صدای عجیب و دلنشین در خانه پیچید، آیه ای از قرآن. به هوای اینکه شاید صدا از بیرون آمده، درب و پنجره را باز کردم و دیدم که صدا در خیابان نیز به وضوح می آید.
صدایت آشنا و پررنج بود؛ پدرم بی درنگ از خواب پرید، مادرم با کف
به قلم دامنه : به نام خدا. مبانی فکری سلیمانی (۴). داشتم بر اساس الگوی چهارمرحلهای «توماس اسپریگنز»، مبانی فکری شهید حاج قاسم سلیمانی را تبیین میکردم. اینک دنبالهی نوشتار:
۳. در حوزهی انسانشناسی، شهید سلیمانی به انسان از دریچهی کمال، حُبّ، حُسنِ خُلق و غیوری مینگریست. مجموعهی سخنرانیها و رفتارهای ایشان، نشان از این دارد که وی دستکم چهار خصوصیت برای انسانِ سالم قائل بود. او یک ویژگی خاص را نیز از انسان انتظار داشت.
یعنی ب
دوشنبه 15 مهر 98
حالا، حدود چهار ماه از آن شب میگذرد. نشستهام وسط طرح فرش و تختی مال تو نیست برای تحلیل عقدههای من در آغوشش. یا برای حل کردنِ آرزوهای دلآزارِ مرگ و نامیراییم در بسیطیش..
صدای آهنگهای جفنگ از اتاقِ کناری، جیغ، کلمات مستهجن و فحشهای کلاسیکِ مردسالارانه، با صدای فنِ نوتبوکِ دوباره دیوانه شدهام میآمیزد. و مینشیند در بدجاترین نشستنگاهِ مغزم. جای اخمهام درد میکند. اما خشم و غم همزمان میشوند و طبق معمول، اشک.
مقایسه ربات و انسان در icmbrokers: بسیاری از معاملهگران دیر یا زود استفاده از رباتها را در نظر میگیرند. این راهحل چقدر مناسب است؟
آیا رباتها واقعا موثرتر و بهتر از معاملات دستی هستند؟ این حقیقت دارد که رباتهای معاملاتی میتوانند سود بیشتری کسب کنند؟ هدف این مقاله، پاسخگویی به این سوالات است.
برای
افتتاح حساب در بروکرای سی ام بروکرزicm brokers اینجا را کلیک کنید.
کدام سودآورتر است؟
رباتهای معاملاتی (Expert Advisors) یا معاملات دستی؟ پاسخ به
فون تریه از آن معماهایی است که هر چه بیشتر سر در آن فرو می کنی کمتر سر از آن در می آوری. نوشتن درباره ی او قدم به قدم دشواری های خودش را دارد و قدمِ آخری در کار نیست! طرفه آن که حال با فیلمی طرفیم که فشرده ای از کلِ کارهای او را در خود دارد. همچنان پر از ارجاعاتِ گوناگون به ادبیات و موسیقی و نقاشی و سینماست و خودش در جایی میان همه ی این ها قرار دارد. ایده ها و علاقه های قابلِ پیگیری و همیشگی حالا صرفا در کنارِ هم نیستند بلکه در یکدیگر فرو رفته اند.
فیلم توگو داستانی عاشقانه دارد، در اینجا میان سگها و انسانها. از این عشق غریزی- فطری، واقعهای حماسی خلق میشود؛ طوفان معادله را سخت کرده و داوطلبها برای عملیات نجات، صفی طولانی ندارند. وگرنه چه بسیار مردان و چه بسیار سورتمهها که موقعِ مسابقات و جایزه سر و کلهشان پیدا میشود. در نهایت قهرمان آرام میآید و آرام میرود. اگر فیلم وقاری دارد، مدیون واقعیتی ساده در دلِ یک روستا است. از این واقعیتها در اطرافمان کم نیست.
نقد بررسی Togo
ح
بهمن ماهِ نود و هشت با شخصی آشنا شدم که به واسطه اش تصمیم گرفتم سینمایِ ایران را، هر چقدر کم هم که شده بشناسم. این میلِ تازه به جریان افتاده ام را اما نمیخواهم در خلا پیش ببرم. تصمیم دارم بعد از دیدن فیلم های هر کارگردان اینجا برای خودم جمع بندی کنم و تلاش کنم ذهنیتِ خود را در قالب یک جستار بیرون بیاورم که در مرحله ی اول تلاشی باشد برای نوشتن و در مرحله ی دوم برای اینکه در خاطرم بماند. این اولین تلاش من برای نوشتن جستار است. پیش از این نوشتن برای
مطالبِ زیر در واقع دو مطلب جداگانه اند. یکی در نشریه ی 35 میلی متری، مجله کانون فیلم و عکس دانشگاه شیراز، سال سوم، شماره ی پنجم، زمستان 96 و بهار 97، منتشر گردیده است. دیگری به قصدِ انتشار در نشریه ی کانون ادبی دانشگاه شیراز نوشه شده است.
آن که می پذیرد، نقاد است، و آن که نمی پذیرد محق است. و من در این میان گفته و رفته.
محمدرضا اصلانی
خواندنِ دگرخوانیِ سینمای مستند پس از هم نشینی و رویارویی با مولف طی سه روز و خاصه در دو جلسه ی 4 ساعته، آشنایی
مـــاه رمضـــان آمــد، اى یـار قمـــر سیــــما بـربنـــــد ســـــر سفـــــره، بـگشـــــا ره بـالا
اى یاوهى هر جایــى، وقت است که بـازآیــى بنگــر ســوى حلــوایى، تا کِـى طلبــى حـلـــوا
بـر یـاد لب دلبـــــر، خشـک است لبِ مهتــــر خوش با شکلــم خالــى، مىنالــد و چون سرنا
خالــى شــو و خالــى ِبِه، لب بر لب نایى نِـــه چون نى ز دمش پرشو، و آن گاه شِکر مىخاi.
"شهر
رمضان الذی انزل فیه القران هدى للناس وبینات من الهدى والفرقان". بعضی ا
میشل فوکو، فیلسوف و مورخ فرانسوی، در کشور ما نامی آشناست. هم به واسطۀ سفرهایش به ایران و نوشتههایش دربارۀ انقلاب اسلامی و هم به دلیل در دسترس بودن بیشتر آثارش به زبان فارسی. فوکو فیلسوفی پیچیده و درخشان بود که بارها در افکار خودش بازاندیشی کرد و نوشتههایش تأثیری گسترده در شاخههای مختلف علوم انسانی گذاشت. از حقوق و جرمشناسی گرفته تا تاریخ، نظریۀ اجتماعی و روانشناسی. دبورا کوک در این یادداشت میکوشد تا تصویری جامع از کارنامۀ فوکو ار
درباره این سایت